موضوعی خنده دار تر از این نیست  که بچه ی 18 19 ساله بره دنبال عشق و عشق بازی و بعدشم در فضای مجازی نمیدونم چندسالگی شون رو جشن بگیرن! دیگه حالی به آدم میمونه نه والا
ی خاطره از ترم اول دانشگاه که دو بار تکرار شد رو میخوام بگم ولی هربار یادم میره از دسته سوتی هایی که دادم یک پست کامل درموردش می نویسم جیگرم حالم بیاد
مجددا میخوام کنکور بدم نمی تونم بیخیال هدفی بشم که داشتم باید تمام تلاشمو کنم به جز من و خدای خودم و مامان و بابا شخص دیگه ای نمیدونه که به خاطر بستن دهن اطرافیان رفتم این رشته،کار خوبی کردم به این خاطر که از زر زر کردنشون راحت شدم  کار بدی کردم چون خودمو سرویس کردم حسابی، خدا بخیر بگذرونه
از امروز استارت می زنم درس خوندن رو
هر موقع بیش از اندازه میخوابم و حساب ساعت خوابم از دستم میره میفهمم که حسابی رفتم تو فاز افسردگی و غم و حتما ی گندی بالا آوردم طبق معمول! کی میخوام آدم بشم؟
سریال قشنگم تموم شد باورم نمیشه از هر سریالی که این مدت می دیدم قشنگ تر بود ی حس بدی دارم به خاطر تموم شدنش
عشق من به پاییز باعث میشه هرکاری که تاحالا نکردم رو انجام بدم و کلی جوگیر بشم البته همین حس رو به بهارم دارم! کنترل شرایط زندگی واقعا از دستم خارج میشه و اونوقت نمیدونم دیگه باید چه خاکی بر سرم کنم.
از خدا میخوام فقط شرایط خانواده ام همینطوری بمونه یا بهتر بشه فقط 9 ماه تا من بتونم خوشحال تر از قبل باشم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها